اسرا و صدرااسرا و صدرا، تا این لحظه: 16 سال و 8 ماه و 3 روز سن داره

دوقلوهای من

دست نوشته های یک مادر برا دوقلوهای زیباش

عروسی علی دایی

بالاخره روز موعود فرا رسید دوشنبه 93/5/27 روز عروسی دایی علی روزی که ما از ماهها پیش در انتظارش بودیم همگی اماده ی روز وصلت علی دایی و زندایی خدیجه بودیم صبح روز عروسی همه زود از خواب بلند شدیم  زندایی اماده ی رفتن به ارایشگاه شد و ما هم بعد از خوردن صبحانه خانه را تمیز کردیم مامان مرضیه که زندایی را به ارایشگاه برده بود موقع برگشت سبزی و برگ مو گرفته بود مامان مرضیه که همش دلش می خواست برای شام عروسی دلمه درست کند با مخالفت ما روبه رو شده بود اما سر انجام کارش را کرد و صبح روز عروسی همه ی ما همراه با مامان سیما و عمه حمیده و خاله ها را بسیج کرد تا مخلفات دلمه را حاضر کنیم بالاخره هم به ارزوی خود رسید دلمه حاضر شد بابارضا میوه ها ...
30 مرداد 1393

عید فطر

قـربان هـلالت بـروم ای مـه شـوال / آورده ام از فـرط خوشـی در دو سـه تـا بـــال ســی روز به امید وصالت سپری شد / خـم شد کمرم در رمضان همچو یکی دال  انســان از ایـــن روی بُـــود شـاد در این روز / چون باز شکم در جلــو واوسـت به دنبال ا ا ره عزیزانم اسرا وصدرا این ماه زیبا ی خدا ماه مهمانی و پر برکت خدا هم داره کم کم به پایان میرسه امید وارم خداوند متعال در این ماه از تقصیرات همه و من هم گذشته باشد و طاعات و عباداتمان مورد قبول درگاه حق واقع شده باشد منم از طرف خودم و بابا بهنام این عیدو به شما ناز گلکای زندگیم تبریک میگم امیدوارم شما هم در اینده از  این مهمانی پر  فیض و با برکت خداوند متعال بهره مند شوید د...
6 مرداد 1393
1